اولین حمام رفتن من توسط مامان ناهید
دیروز مامانی دل و جراتش زیاد شده بود و تونست من را حمام کنه اولش خیلی شک داشت ولی بالاخره تونست خیلی هم ذوق کرده بود و با کمک بابا حسن من را حمام کردن . زیر آب گرم حمام من اصلاً گریه نمی کردم و از اینکه مامانی با این همه دلهره داشت من را حمام میکرد خنده ام هم گرفته بود بعد از حمام و خوردن شیر حسابی خوابیدم و گذاشتم مامانی هم یک استراحتی بکنه . تازگیها وقتی مامان ناهید با من حرف میزنه میخندم نمیتونم باهاش حرف بزنم ولی دارم سعی میکنم از خودم صدا در بیارم تا بفهمه که من هم دوستش دارم و میفهمم چی میگه با هر خنده من عشق را توی تمام وجودش حس میکنم و خیالم راحت میشه که همیشه پیشم میمونه تا من بزرگ بشم . ...
نویسنده :
مامان ناهيد
18:20